رهبران میافتند و بلند میشوند نه به خاطر تواناییها و یا عطایای ایشان بلکه بیشتر به خاطر ویژگیها و شخصیتشان. از طریق شناختن خصوصیات یک رهبر است که میتوان فهمید که ایشان تا چه اندازه توانایی همکاری با دیگران را دارند و تا چه اندازه رهبران قابل اعتمادی هستند. از طریق خصوصیات یک رهبر است که میتوان قابلیت رهبری وی را پیشبینی کرد زیرا رهبری که فاقد صداقت باشد به زودی نفوذ روحانی خود را از دست داده و در نتیجه کسانی را که از او پیروی میکنند، را از دست خواهد داد. چنین رهبرانی همانند نمکی خواهند بود که خاصیت خود را از دست داده باشد. نکته این نیست که رهبر خوب کاملاً بدون نقص است؛ اتفاقاً برعکس! یک رهبر خوب کسی است که صادقانه ضعفهای خود را بپذیرد و مسئولیت آن را به عهده بگیرد. گایل دی. بیبی نویسندۀ کتاب «شکل یک رهبر کارآمد»، خصوصیات رهبری مؤثر و کارآمد را معرفی میکند. وی میگوید که رهبری که در حال بالغ شدن است بایستی بتوانند شیوۀ رهبری خود را نقّادانه بررسی کند. نکتهای که میخواهم به جملۀ ایشان اضافه کنم این است که یک رهبر در حال رشد مسیحی بایستی مرتباً خودش را در نور کلام خدا و نیز در مقایسه با سایر خواهران و برادران خداترس خود ارزیابی کند. گایل بیبی به ده ویژگی یک رهبر بالغ اشاره نموده است که در این مقاله به آنها اشاره کردهام. میخواهم شما را تشویق کنم که با دعا خود را در نور این ده ویژگی ارزیابی کنید و ببینید میزان بلوغ شما در خدمت رهبری مسیحی چه اندازه است:
۱- یک رهبر روحانی پیوسته بر پایۀ راستی و بر اساس استانداردهای کتابمقدّس دیگران را رهبری میکند. ایمان و اعتقادات او روشن است و وی آنها را برای خشنود ساختن دیگران تعدیل و تغییر نمیدهد بکله بر راستی استوار است تا خدا را خشنود سازد. صداقت و راستی را میتوان در رابطۀ یک خادم با همسر و فرزندانش مشاهده کرد و میتوان از آن نتیجه گرفت که وی احتمالاً با همان محبت و احترام گلۀ خدا را رهبری خواهد کرد. هرگاه دچار خطا شود آن را انکار نمیکند بلکه از نمونههای فروتنی موجود در کتابمقدس پیروی مینماید. اشتباهات خود را میپذیرد و با پذیرش مسئولیت آنها در پی اصلاح صدمات آنها برمیآید.
۲- یک رهبر روحانی در مواجهه با چالشهای زندگی حکیمانه و با خردمندی عمل میکند. سلیمان میگوید که «ترس خداوند ابتدای حکمت است.» بنابراین حکمت بایستی ما را به سوی خداترسی سوق دهد که هر عمل و عادت ما براساس آن شکل بگیرد. به بیانی دیگر ما باید به خوبی اصول روحانی مذکور در کلام خدا را بشناسیم و بدانیم که چگونه از نمونههای کتابمقدّسی پیروی کنیم و براساس آنها زندگی کنیم. به این وسیله نمونهای از رهبری مسیحی برای دیگران خواهیم بود. وقتی به دیگران مشاورۀ روحانی میدهیم همان اخلاقیات و خصوصیاتی را داشته باشیم که در مسیح عیسی بود.
۳- یک رهبر روحانی قادر است برداشت شخصی از شرارت دیگران نداشته باشد بلکه با حکمت بدنبال راههایی بگردد تا تأثیر منفی شرارت آنها را اصلاح نماید. مشکلات همیشه وجود دارند و به قول معروف همیشه آتشهایی برای فرونشاندن وجود خواهند داشت. در چنین شرایطی متأسفانه گاهی اوقات رهبرانی دیده شدهاند که به عوض آب ریختن روی آتش، نفت برآن میپاشند. رهبران روحانی میدانند که دیگران را مورد حمله قرار ندهند بلکه به فکر به فکر حل حل مشکلات باشند. همچنین ایشان آموختهاند که در اوج بحرانها و مشکلات بین افراد، چگونه آنها را به آرامش دعوت کنند و به حل مشکل بپردازند.
۴- یک رهبر روحانی میداند چگونه افراد از زمینههای گوناگون را درک کند، و با احترام آنها را خدمت کند. البته گاهی اوقات ممکن است دلیل خوبی وجود داشته باشد که با برخی افراد همکاری نکنیم امّا در اغلب موارد چنین نیست بلکه رهبران باید بیاموزند که با کمی انعطاف نشان دادن و تلاش بیشتر سایرین را خدمت کنند. چنین برخوردی به ما کمک میکند که بتوانیم زیبایی کار خدا را در خلقت متفاوت افراد مشاهده کنیم. خدا ما انسانها را متفاوت آفریده و ما دعوت داریم که آنها را با وجود تفاوتهایشان بپذیریم و خدمت کنیم. در چنین شرایطی یک رهبر روحانی زود دلسرد نمیشود بلکه تلاش میکند تا راه حلی برای مشکلات و کلیدی برای درهای بسته بیابد تا بدین وسیله بتواند با افراد بیشتری کار کند. اگر شما خدمت کشیشی کلیسایی را بعهده دارید هرگز فراموش نکنید که شما بایستی گلهای را که خدمت میکنید دوست داشته باشید، در صدد درک ایشان برآیید و ایشان را همراهی کنید.
۵- یک رهبر روحانی هرگز خدمتش را برای منفعت و رشد خودش بکار نمیبرد، بلکه برای بنای کلیسا و جلال خدا تلاش میکند. برای این کار بهترین شروع این است که نگویید «کلیسای من» بلکه کلیسای مسیح. به بیانی دیگر هرگز به دنبال جلال دادن خود نباشید. فرانسیس شیفر در یکی از موعظههایش تحت عنوان «نه مردمان کوچک و نه مکانهای کوچک» به این مطلب میپردازد که ما باید در هرجایی که خدا ما را قرار میدهد، او را با تمام قلبمان خدمت کنیم. هر وقت که او احساس کند شخصیت ما بزرگ شده است خدمت بزرگتری به ما خواهد بخشید.
۶- یک رهبر روحانی برروی احساسات و خشم خود کنترل دارد. یکی از ثمرات روحالقدس «خویشتنداری» است. چقدر ناشایست و نابجاست که ببینیم یک رهبر مسیحی کنترل خودش را از دست بدهد یا اینکه در مقابل توهین دیگران به عوض فروتنی با غرور و تکبر برخورد کند. کلام خدا میفرماید جواب نرم خشم را برمیگرداند. برخی از قویترین موعظهها آنها هستند که در راهروهای کلیسا شنیده میشوند نه آنهایی که از روی منبر کلیسا بیان میشوند.
۷- یک رهبر روحانی میآموزد که چگونه تواناییهایش را با فروتنی متعادل نماید. یک مبشر حکیم مینویسد که اغلب ما خدمت خود را با ترس و با دعا بر روی زانوهایمان شروع میکنیم و میطلبیم که او ما را مسح کند. هنگامی که خداوند ما را برکت میدهد ما فروتنی خود را از دست میدهیم. خدا به روشنی میفرماید که او مخالف متکبران است و فروتنان را فیض میبخشد. پس همانگونه که مهارتهای ما در خدمت رشد میکنند و موفقیتهای بیشتری در خدمت خدا تجربه میکنیم، ضروری است که همزمان بیشتر فروتن نیز بشویم. راهنمای من هیچگاه بدون اینکه در دفترش بر روی زانوهایش دعا کند بالای منبر نمیرفت و بعد از اینکه عبادت کلیسا تمام میشد و اعضای کلیسا میرفتند او به دفترش باز میگشت و بر روی زانوهایش خدا را برای حضورش و قدرتی که به او در بیان موعظهاش بخشیده بود شکرگزاری میکرد.
۸- یک رهبر روحانی با همکارانش به روشنی ارتباط برقرار میکند و به این ترتیب اعتماد آنها را جلب میکند. من کلیساهایی را ملاقات کردهام که اغلب اوقات بنظر میرسد که کسی نمیداند آنجا چه خبر است. ارتباط و مکالمات روشنی بین آنها وجود ندارد. رهبر مسیحی به طور مرتب با همکارانش جلسه دارد و صادقانه از زندگی و نیز تصمیمات خود دیگران را مطلع میسازد. این به آن معناست که وقت کافی بدهیم که از دیگران بشنویم و همچنین نظرات خود را به وضوح با سایرین در میان بگذاریم. هنگامی که یک رهبر روحانی با همکارانشن صادق است، آنها نیز به او اعتماد بیشتری خواهند داشت و در نتیجه رؤیاهای او را میپذیرند.
۹- یک رهبر روحانی باید تشخیص دهد که نیاز روحانی گلۀ او چیست و آن را برای آنها مهیا کند. هنگامی که نیاز آنها مشارکت است، برای ایشان گروههای کوچک خانگی ایجاد کند و هنگامی که احساس کند آنها احتیاج دارند بیشتر در مورد الهیات بدانند، معلم خوبی را دعوت میکند تا به آنها تعلیم دهد. وقتی احتیاج به مشاوره دارند او تلاش میکند افرادی را تربیت کند که بتوانند برای جماعت خدمت مشاوره انجام دهند.
۱۰- یک رهبر روحانی به خوبی میداند چه موقع زمان استراحت است و زمان مشخصی برای استراحت و تجدید قوای خود دارد. من اعتقاد دارم که هرخادم (کشیش) بایستی دو هفته در سال را برای مطالعه و خواندن کتابهای خوب اختصاص دهد. همانگونه که اگر یک هیزمشکن مرتب تبر خود را تیز نکند بزودی متوجه خواهد شد که انرژی بیشتری صرف میکند اما هیزم کمتری خرد میکند. به همینطور است یک رهبر روحانی. وی قابل تعلیم بوده و میداند که باید زمان بخصوصی را برای استراحت و نیز تجدید قوای روحانی و فکری خود کنار بگذارد.